روشهای گفتگو برای حل اختلاف اختلاف یعنی تفاوت خصوصا در افکار، موافق نبودن و مشابه نبودن وجود اختلاف بین افراد امری طبیعی است زیرا افراد شخصیت(هیجان ها، افکار و رفتارهای) و ژنوم متفاوتی دارند. یکسان بودن هیجان ها یا افکار ی
وجود اختلاف بین افراد امری طبیعی است زیرا افراد شخصیت(هیجان ها، افکار و رفتارهای) و ژنوم متفاوتی دارند. یکسان بودن هیجان ها یا افکار یا رفتارها و ژنوم بین آدمیان تنوع را که یکی از عوامل اصلی تکامل است از بین می برد.
به عبارت دیگر ما برای رشد به تنوع در شخصیت نیاز مبرم داریم و به همین علت لازم است از تنوع شخصیت وقتی نشان دهنده اختلال یا بیماری نیست استقبال کنیم.
نکته منفی اختلاف این است که گاهی مانع توافق و اتحاد و انسجام گروه ها می شود، توافق و اتحاد و انسجام برای سلامت اجتماعی الزامی هستند. بنابراین اگر اختلاف مانع سلامتی اجتماعی شود نياز به حل اختلاف داریم.
وقتی دو نفر در موضوعی با همدیگر اختلاف دارند از روشهای زیر استفاده می کنند:
۱. اختلاف ایجاد آسیب نمی کند.
مانند تفاوت در رویکرد درمانی، تفاوت در تخصص، اختلاف در فرهنگ و . . .
۲. اختلاف قابل حل نیست.
مانند تفاوت در رنگ پوست، اختلاف در درونگرایی_ برونگرایی، اختلاف در گرایش جنسی مقاوم و . . .
در سایر موارد تلاش می کنیم اختلاف فکری و رفتاری بین دو نفر را حل کنیم حتی اگر کار سختی باشد.
در اختلاف فکری اگر اندیشه ای تأثیر بهتری بر سلامتی، رفاه یا معنویت یا رشد دارد بر اندیشه مقابل ترجیح داده می شود.
شما گاهی می خواهید بعد از یک درگیری که یک رابطه را به هم می زند، رابطه را ترمیم کنید. آخرین باری که با یکی از نزدیکان خود اختلاف، درگیری یا دعوای همه جانبه (از این به بعد آنها را درگیری می نامم) چه زمانی بوده است؟ اگر شما یک انسان زنده هستید، به احتمال زیاد در روز گذشته یا بیشتر این اتفاق افتاده است. چه با همسر، والدین، فرزند، خواهر و برادر، عضو خانواده، دوست یا همکار، درگیری ها بخشی طبیعی و اجتناب ناپذیر از شرایط انسانی است.
درگیریها میتوانند تقریباً بر سر هر چیزی به وجود بیایند، از امور روزمره (مثلاً چه چیزی برای شام بخوریم) تا روزمره (مثلاً چگونه وقت خود را بگذرانید) تا خردهپاها (به عنوان مثال، رد ساکس بهتر است یا یانکی؟) تا پوچ (مثلاً آیفون یا اندروید؟) برای آثار تاریخی (مثلاً امنیت جهانی). تضادها ممکن است بر سر تفاوت عقاید در اهداف، نیازها، سیاست، مذهب، قدرت، پول، و این فهرست ادامه پیدا کند. البته بهترین راه برای مقابله با تعارض، جلوگیری از وقوع آن است.
اگرچه مطمئناً یک چالش است، اما چنین پیشدستی درگیری میتواند اتفاق بیفتد اگر:
۱. ذهن خود را باز نگه دارید.
۲. به حرف های طرف مقابل گوش دهید.
۳. دیدگاه آنها را درک کنید.
۴. نسبت به موقعیت آنها همدلی نشان دهید.
۵. به طور عینی در نظر بگیرید که آیا آنها ممکن است درست باشند یا اینکه آیا دو دیدگاه شما می توانند با هم وجود داشته باشند.
۷. یا بپذیرید که هر دو موضع می تواند درست باشد، یا موضع خود را بپذیرید و با این کار از تسخیر و تشدید درگیری جلوگیری کنید.
درگیریهایی که به وجود میآیند و به روشی سالم حل نمیشوند برای روابط بسیار مضر هستند زیرا سونامی احساسات شدید و منفی را ایجاد میکنند، از جمله آزار، عصبانیت، آسیب، غم، ناامیدی، رنجش، تلخی، خشم، گناه، شرم. ، ترس و بدبختی. چیزی که این انبوهی از احساسات را بسیار مضر می کند این است که، با درگیری حل نشده، آنها تداوم می یابند و می توانند تا حدی متاستاز بدهند که رابطه از بین برود و منجر به بیگانگی، طرد شدن، و در مورد ازدواج، طلاق شود. با توجه به فراگیر بودن تضادها در زندگی ما، این مهم نیست که آیا آنها را داریم یا نه (مهم نیست که بیشتر ما چقدر تلاش می کنیم، آنها اتفاق خواهند افتاد)، بلکه مهم این است که چگونه به آنها پاسخ می دهیم.
مسلماً، ما نمیتوانیم در مورد تعارضاتی که در سطح اجتماعی رخ میدهند، کار زیادی انجام دهیم. اما وقتی در زندگی روزمره با افراد نزدیک خود درگیری داشته باشیم، کارهای زیادی می توانیم انجام دهیم. یکی از همکاران من در مورد تعارضات به عنوان "پارگی" در یک رابطه صحبت می کند و اظهار می کند که آنها می توانند سالم باشند و در واقع روابط را تقویت کنند، اما فقط در صورتی که "ترمیم" رخ دهد. این مرحله جبران، جایی است که سه کلید من برای حل و فصل مناقشه وارد عمل می شوند.
مهم نیست که چقدر رشد یافته ایم، وقتی درگیر درگیری هستیم، غریزه بقا و واکنش جنگ یا گریز ما تحریک می شود. پاسخ غریزی ما محافظت از خود در برابر "مرگ" است (مغز بدوی ما نمی تواند بین تهدیدهای فیزیکی و روانی تمایز قائل شود). این واکنش می تواند به معنای حمله به طرف مقابل یا اجتناب از رویارویی به طور کلی باشد. هیچ یک از این دو مورد معمولاً باعث تعمیر یا راه حلی برای تعارض نمی شود. هنگامی که با تهدید مرتبط با یک درگیری مواجه می شوید، اولین قدم این است که در مقابل چندین دوره تکامل مقاومت کنید و به جای محافظت از خود، آسیب پذیری خود را به فردی که با او درگیری دارید نشان دهید. هنگامی که شما گارد خود را در مقابل شخص مقابل قرار می دهید، او نیز این کار را انجام می دهد و در نتیجه به بن بست می رسد. به همین ترتیب، اگر آسیب پذیری خود را نشان دهید، به احتمال زیاد آنها نیز این کار را خواهند کرد. و با این باز بودن، فرصتی برای ترمیم آسیب هایی که ممکن است وارد شده باشد وجود دارد. آسیبپذیری را میتوان به روشهای مختلفی بیان کرد، از جمله با نشان دادن احساسات آسیبدیده از درگیری، ابراز پشیمانی و عذرخواهی. مسلماً، آسیب پذیر بودن مخاطره آمیز است و شجاعت قابل توجهی می طلبد، زیرا ممکن است طرف مقابل چندان بخشنده نباشد و از آسیب پذیری شما برای وارد کردن آسیب بیشتر استفاده کند. اما، در بیشتر موارد، به ویژه در رابطه با روابط طولانی مدت، مراقبتی و محترمانه، آسیب پذیری ارائه شده آسیب پذیری متقابل است.
مسئولیت یکی دیگر از واکنشهای تقریباً غریزی در یک درگیری سرزنش کردن طرف مقابل است - "این تقصیر من نیست!" این واکنش یک وسیله ناخودآگاه برای محافظت از عزت نفس ما است. اگر کار اشتباهی انجام نداده اید، لازم نیست نسبت به خودتان احساس بدی داشته باشید. با این حال، درگیری ها به ندرت در خلاء یا یک طرفه به وجود می آیند. در عوض، هر فرد احتمالاً نقشی در پیدایش درگیری ایفا می کند، بنابراین کلید دوم مسئولیت پذیری خود شما در قبال نقش خود در درگیری است. اگر در حالت حفاظتی هستید، این احتمال وجود دارد که نتوانید برخی از گناهان را برای درگیری بپذیرید. اما، اگر آسیب پذیری را پذیرفتید، مسئولیت پذیر نگه داشتن خود بسیار آسان تر است، زیرا این دو دست به دست هم می دهند. مشابه آسیبپذیری، با در دست گرفتن مالکیت نقش خود در درگیری، احتمال بیشتری وجود دارد که فرد مقابل نیز همین کار را انجام دهد. و هنگامی که تنش را کاهش می دهید، این امر باعث می شود که طرف مقابل نیز مسئولیت خود را به عهده بگیرد.
پاسخگویی، آسیب پذیری و مسئولیت پذیری واقعاً تأثیرگذار هستند، به خصوص اگر واقعی و صمیمانه باشند. در عین حال، هر دو حرف هستند و به قول معروف «حرف زدن ارزان است».
کلید نهایی برای حل تعارض شامل پاسخگویی است، به این معنی که اعمال خود را در جایی قرار می دهید که در دهان شماست و به شیوه ای مثبت به تعارض پاسخ می دهید. بهترین راه برای خنثی کردن یک درگیری این است که اقدامی انجام دهید که نشان می دهد می خواهید تعارض را حل کنید و هر آسیبی که ممکن است ایجاد شده باشد را تعمیر کنید. در اینجا چند مرحله وجود دارد که می توانید انجام دهید:
۱. به طرف مقابل نشان دهید که می خواهید تعارض را حل کنید.
۲. نشان دهید که چقدر به طرف مقابل اهمیت می دهید.
۳. سؤال بپرسید، تا واقعاً بفهمید طرف مقابل از کجا آمده است.
۴. کاری را که برای حل منشأ تعارض باید انجام دهید، انجام دهید، حتی اگر به معنای «تسلیم شدن» باشد (برای منافع بیشتر رابطه).
۵. کاری برای جبران انجام دهید.
۶. در صورت لزوم، آنها را در آغوش بگیرید و به آنها بگویید که آنها را دوست دارید (یا عمیقاً به آنها اهمیت می دهید). وقتی در مواجهه با یک درگیری آسیبپذیری، و مسئولیتپذیری نشان میدهید، قدرت، اعتماد به نفس و بیخودی احساسات واقعاً ناخوشایندی که اگر درگیری را دراز کشیده روی زمین پاره کنید، احساس خواهید کرد.
سوزان کراوس ویتبورن PhD
حسین موسی زاده MD, PhD
اختلاف و تعارض بخشی اجتناب ناپذیر از یک رابطه است. چه در محل کار و چه در خانه، مطمئناً با موقعیتی مواجه خواهید شد که در آن شما و شخص دیگر (یا افراد) در مورد یک موضوع، برنامه یا مشکلی که باید حل شود به توافق نرسیدید. درگیری ها عمیق ترین احساسات ما را تحریک می کنند. فقط تماشا کنید که دو کودک خردسال بر سر یک اسباب بازی دعوا می کنند. پر از خشم محض، هر کدام به اسباببازی میچسبند و یکدیگر را تا زمانی که یکی از آنها غالب شود (یا اسباببازی بشکند). چنین درگیری ها زمینه را برای همه مبارزات بزرگسالان ما فراهم می کند. کلماتی که ما استفاده می کنیم ممکن است پیچیده تر شوند، اما احساسات زیربنایی به طور قابل توجهی مشابه هستند.
ویژگی کلیدی کتاب جدید دانا کاسپرسن، تغییر گفتگو: ۱۷ اصل حل تعارض، به نظر من، تأکید آن بر این احساسات زیربنایی است. این کتاب نحوه نگارش گرافیکی، خواننده را با ۱۷ اصل خود آشنا میکند، به گونهای که به شما امکان میدهد هر اصل، «ضد اصل»، تمرکز آن، مثالهای خاص، راهی برای عملی کردن آن و انتخاب را درک کنید. ارائه می کند. کاسپرسن با استفاده از نمونههایی از روابط، سیاستهای اداری و فرزندپروری، این فرصت را به شما میدهد تا بفهمید پشت درگیریهای روزمره زندگی چیست و به نوبه خود چگونه میتوانید به بهترین شکل به آنها رسیدگی کنید. کاسپرسن بر اهمیت «تغییر مکالمات» تأکید میکند و اجازه میدهد درگیری به «لحظهای از فرصت» تبدیل شود.
بنابراین، یک درگیری به یک "وضعیت دشوار" تبدیل می شود که می توانید از آن برای به چالش کشیدن و تغییر خود و روابط خود استفاده کنید. کاسپرسن با تاکید بر جنبه گفتگوی تعارض، به ما اجازه میدهد تا نحوه بیان تعارض را تغییر دهیم تا تعارض را از درون حل کنیم، به روشی که برای همه افراد درگیر کار میکند. هنگامی که در میانه یک درگیری هستید، به راحتی نمی توانید ۱۷ اصل را در ذهن داشته باشید، اما باید بتوانید مدیریت ۳دسته ای را که آنها در آن قرار می گیرند را به یاد آورید. اساساً، این فرآیند شامل یک مرحله گوش دادن/گفتار و یک گفتگو بین طرفین اختلاف است. تنها در آن مرحله است که می توانید به راه حل یا توافقی دست یابید که کارساز باشد – حداقل در حال حاضر. کاسپرسن معتقد است که ما هرگز نمیتوانیم تضادها را به طور کامل حذف کنیم و به جای تلاش برای این هدف غیرواقعی، بهتر است راهی برای مدیریت آنها در موقعیتهای آینده پیدا کنیم.
اینجا ۱۷ اصل وجود دارد که بر اساس مرحله گروه بندی شده اند و از اصطلاح شریک برای اشاره به فردی که با او در تضاد هستید استفاده می شود:
مرحله اول: تسهیل گوش دادن و صحبت کردن. گوش دادن و صحبت کردن عناصر اساسی یک مکالمه هستند. خیلی اوقات ما یکی را بدون دیگری انجام می دهیم. در مرحله اولیه حل تعارض، شما و شریک زندگیتان باید بتوانید تا حد ممکن غیرتدافعی و بدون قضاوت باشید. برای یافتن راه حل عجله نکنید، زیرا تنها با دیدن شرایط با تمام پیچیدگی آن است که می توانید «رشته ها را باز کنید».
۱. نشنیدن حمله به آنچه پشت کلمات است گوش دهید. اگر فرض کنید مورد حمله قرار گرفته اید، حمله را خواهید شنید. به جای شنیدن «حمله»، سعی کنید «اطلاعات» بشنوید.
۲. در مقابل میل به حمله مقاومت کنید - گفتگو را از درون تغییر دهید. اگر بتوانید از شنیدن «حمله» اجتناب کنید، پیروی از این اصل آسانتر خواهد بود. به عنوان مثال، شریک زندگی شما ممکن است از شما بخواهد که بعد از غذا زودتر از چیزی که دوست دارید ظروف را تمیز کنید. به جای شکایت با عصبانیت از این شب ها، می توانید در عوض احساس خود را نسبت به موقعیت بیان کنید. اینجاست که عبارت «من» («من احساس ناامیدی میکنم چون آشپزخانه تمیزی را دوست دارم») به عبارت «شما» ترجیح داده میشود («شما آدم تنبلی هستید.») به عنوان یک قاعده کلی، این جمله میتواند به شما زبانی بدهد. برای کمک به بیان این جمله: «وقتی [این رویداد] اتفاق افتاد، من [این احساس] را احساس کردم زیرا [نیاز یا علاقهام] واقعاً برای من مهم است.»
۳. با بهترین خود طرف مقابل صحبت کنید. با توجه به این اصل (و ضد آن - تحریک بدترین خود شخص مقابل) بهتر است با توسل به ذات برتر شریک زندگی خود به یک درگیری نزدیک شوید. درست همانطور که یک تیم ورزشی در برابر حریف پایینتر «کوچکتر» میشود، شما و شریک زندگیتان میتوانید در یک مسابقه فریاد زدن شرکت کنید، اگر هر کدام به بدترین انگیزههای طرف مقابل متوسل شوید. سعی کنید خوبی ها را در افراد دیگر پیدا کنید، و جنبه مثبت آنها بیشتر نمایان می شود.
۴. نیازها، علایق و استراتژی ها را متمایز کنید. افراد نیازهای اساسی (مانند خودمختاری)، علایق (مثل تلاش برای تحصیل) و استراتژی ها (مانند درخواست در مدرسه) دارند. کاسپرسن آن را به اختصار بیان می کند. "هر استراتژی تلاشی برای برآوردن یک نیاز یا علاقه است." اگر سعی کنید قبل از اینکه بفهمید کدام نیازها یا علایق مورد توجه قرار گرفته است، استراتژی ارائه دهید، رویکرد شما کوتاه خواهد بود. از خود بپرسید چه چیزی در مورد تعارض بسیار مهم است به شما کمک می کند نیازها و علایق خود را شناسایی کنید.
۵. عواطف را بپذیرید - آنها را به عنوان سیگنال ببینید. این شاید نقطه اصلی اولین مجموعه اصول باشد. ما اغلب بر اساس احساسات خود عمل می کنیم بدون اینکه متوجه شویم که آنها چیز مهمی به ما می گویند. احساسات می توانند به شما کمک کنند تا بفهمید چه چیزی باعث تعارض می شود. اگر برای شناسایی احساسات وقت بگذارید، بهتر می توانید به ریشه مشکل برسید. تظاهر به اینکه آن احساسات را ندارید، تنها تضمین می کند که آنها همچنان سر راه شما قرار می گیرند.
۶. بین تصدیق و موافقت تفاوت قائل شوید. به همسرتان اجازه دهید بداند که به قول معروف «شنیده میشود». تصور نکنید که شما و شریک زندگیتان در هر موقعیتی به توافق می رسید یا باید توافق کنید. میتوانید از عباراتی مانند «به نظر میرسد» یا «میشنوم که میگویید» استفاده کنید، شاید در ادامه با «آیا درست است؟ نگرانی شما چیست؟»
۷. هنگام گوش دادن، از پیشنهاد دادن خودداری کنید. مهم نیست که چقدر "راه حل" برای شما واضح به نظر می رسد، مهم است که صدای طرف مقابل را بشنوید. نه تنها ممکن است شریک زندگی شما در مسیری کاملاً متفاوت با آنچه شما تصور می کردید حرکت کند، بلکه با صبر کردن، حس احترام نیز به شما منتقل می شود. میتوانید سؤالات روشنکنندهای بپرسید («منظور شما این است؟») که نشان میدهد شما علاقهمند هستید، اما سعی نکنید به دلیل ناراحتی یا بیشکیبایی خود، راه حلی را شروع کنید.
۸. بین ارزیابی و مشاهده تفاوت قائل شوید. یک منطقه «بدون قضاوت» برای شریک زندگیتان ایجاد کنید که در آن مشاهداتی انجام دهید («این هفته سه بار به جای ۵ بعدازظهر ساعت ۶ بعدازظهر به خانه آمدید») به جای ارزیابی یا قضاوت («چرا همیشه اینقدر دیر میآیید؟» ). با توجه به یک رفتار به جای ارزیابی آن، از قرار دادن طرف مقابل در حالت تدافعی خودداری می کنید، که همانطور که در اصول قبلی نشان داده شد، می تواند ادامه رنجش و سوء تفاهم ایجاد کند.
۹. فرضیات خود را بیازمایید و در صورت نادرست بودن آنها را رها کنید. دانشمند خوب بودن مستلزم تمایل به ایجاد فرضیه هایی است که می توانید آنها را به صورت تجربی آزمایش کنید. به طور مشابه، در یک درگیری، به سادگی مشاهدات خود را بیان کنید ("ساعت 6 بعد از ظهر به خانه آمدید ...") همراه با یک سوال برای اطمینان از صحت مشاهده خود ("درست است؟")
مرحله ۲. تسهیل گوش دادن و صحبت کردن. برای تغییر مکالمه، باید وارد آن شوید. ذهن باز برای شروع فرآیند حل تعارض خوب است، اما پس از آن باید در حین انجام آن با شریک زندگی خود آن را حفظ کنید.
۱۰. در موقعیت های سخت کنجکاوی را توسعه دهید. ممکن است همیشه پاسخهایی را که در طول یک درگیری دریافت میکنید، دوست نداشته باشید، مانند سؤال بدنام «آیا من هستم یا شما؟» اما هنوز باید ذهنی باز داشته باشید تا بتوانید حرف های شریک زندگی خود را بشنوید.
۱۱. فرض کنید گفتگوی مفید امکان پذیر است، حتی زمانی که بعید به نظر می رسد. مخالفانی که در نقطه مقابل میز مذاکره قرار دارند، اغلب پیش بینی های وحشتناکی در مورد احتمال دستیابی به توافق انجام می دهند. با این حال، اگر فرض کنید بهترین اتفاق می تواند بیفتد، شاید این اتفاق بیفتد. سعی کنید دریابید که چه چیزی شما را از انجام آن گفتگوی مفید باز می دارد، مثلاً از خود بپرسید "چه چیزی باعث می شود که ما به شیوه ای سازنده صحبت کنیم؟"
۱۲. اگر اوضاع را بدتر می کنید، دست بردارید. همانطور که احساسات افراد در یک درگیری تشدید می شود، کنار کشیدن آن به طور فزاینده ای دشوار می شود. برای تشخیص اینکه ممکن است شما و همسرتان از رسیدن به یک نتیجه مثبت جلوگیری کنید، ذهنی باز داشته باشید. این بدان معنا نیست که شما همیشه باید در هر موقعیتی تسلیم شوید، اما میتوانید از تشخیص سهم خود در یک درگیری سود ببرید، به خصوص اگر بارها و بارها از نوع درگیری باشد.
۱۳. بفهمید چه اتفاقی می افتد، نه تقصیر چه کسی است. انگشت اشاره یکی از مخرب ترین راهبردهای حل تعارض است. هر کس در یک درگیری نقش مهمی در تداوم آن دارد، مهم نیست چقدر بزرگ یا کوچک. به جای تلاش برای سرزنش کردن، سعی کنید نگاهی طولانی به خود داشته باشید تا بفهمید چه چیزی شما را به موقعیتی که شما و شریک زندگیتان در حال حاضر دارید، رسانده است.
فاز ۳: به دنبال راه های رو به جلو باشید. برنامه ریزی برای آینده، و امکان تعارض در آینده، آخرین مرحله حل تعارض است. همانطور که خواهید دید، اما این "پایان" نیست.
۱۴. تعارض را تصدیق کنید. نیازها و علایق خود و همچنین علایق شریکتان را شناسایی کنید، متوجه شوید که آنها در تضاد هستند و سپس سعی کنید یک استراتژی کارآمد برای حل این اختلافات ارائه دهید. ممکن است متوجه شوید که چندین مشکل درگیر است. فهرستی از کارهایی که به نظر حیاتی به نظر می رسند را به همراه گام های قابل اجرا برای مقابله با آنها تهیه کنید.
۱۵. فرض کنید گزینه های کشف نشده وجود دارد. ممکن است احساس کنید که عقلتان به پایان رسیده است، اما اگر این دیدگاه مثبت را داشته باشید که تغییر امکان پذیر است، ممکن است بتوانید راه حل های خلاقانه ای ارائه دهید که شریک زندگی تان با آنها موافق است. فکر کردن به "خارج از جعبه"، شاید با استراحت کوچک (مانند اصل ۱۲) ممکن است به شما و همسرتان اجازه دهد تا روی راه حلی تمرکز کنید که هر دو می توانید با آن زندگی کنید.
۱۶. در مورد توافقات صریح باشید. هر راه حل خوب مستلزم نوعی توافق است. به جای فرضیاتی در مورد اینکه این توافق چیست، مطمئن شوید که هم شما و هم شریکتان کاملاً واضح هستند. ممکن است عجیب به نظر برسد، اما با قراردادن آن توافقات به صورت مکتوب، می توانید احتمال سوء تفاهم در آینده را کاهش دهید. به طور مشابه، اگر شرایط تغییر کرد (مثلاً شریک زندگی شما ساعات کاری جدیدی دریافت می کند)، باید توافقات قبلی خود را دوباره بررسی کنید.
۱۷. انتظار داشته باشید و برای تعارضات آینده برنامه ریزی کنید. خوب است اگر یک بار برای همیشه بحث ها را حل کنیم و دیگر هرگز ظاهر نشوند. با این حال، موضوعات خاصی احتمالاً در طول زمان تکرار می شوند، به ویژه در نزدیک ترین روابط شما. هر چه بهتر بتوانید گوش دهید، صحبت کنید، در یک درگیری عمیق شوید، و سپس به توافق برسید، احتمال اینکه یک درگیری دوباره به سراغتان بیاید، کمتر می شود. با این حال، واقعیت این است که نیازها و علایق ما هرگز به طور کامل با دیگران منطبق نمیشوند، حتی کسانی که نزدیکترین و عزیزترین آنها هستند.
به طور خلاصه، این کتاب جذاب زمینه های زیادی را پوشش می دهد. موضوعات اساسی ارتباط، احترام، کنجکاوی و تمایل به در نظر گرفتن دیدگاههای جایگزین میتواند شما را در بسیاری از سختترین لحظات زندگی با افرادی که برایتان مهمتر هستند، عبور دهد.
نیاز به مشاوره حضوری در این خصوص دارید ؟!
اگر در این خصوص نیاز به مشاوره حضوری دارید می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۳۴۶۰۱۱ با پزشک و روانشناس متخصص ٬ دکتر حسین موسی زاده مستقیما تماس حاصل فرمایید و با نحوه مشاوره ایشان آشنا شوید ٬ در صورت تمایل به رزرو وقت ملاقات با منشی دفتر مورد نظر واقع در تهران و یا کرج و یا با شماره ۰۹۰۱۶۵۳۲۸۲۸ تماس حاصل فرمایید .
نیاز به ویزیت یا مشاوره در منزل دارید؟
اگر ترجیح می دهید که مشاوره در منزل شما صورت گیرد ٬ برای تعیین نوبت و هماهنگی می توانید با شماره ۰۹۱۲۰۳۴۶۰۱۱ تماس حاصل فرمایید .
نیاز به مشاوره تلفنی یا مشاوره تصویری دارید ؟!
اگر ترجیح می دهید مشاوره بصورت آنلاین و تلفنی یا تصویری از طریق برنامه هایی نظیر Whatsapp , IMO , Skype و .. صورت گیرد ٬ برای تعیین نوبت و هماهنگی می توانید با شماره ۰۹۳۵۸۹۰۸۸۱۹ تماس حاصل فرمایید
نظرات